به گزارش پايگاه خري تحليلي پيرغار، اتفاقات اخير مصر سبب شده تا برخي گمانه زني ها مبني بر شکست بيداري اسلامي در منطقه شکل گيرد در حاليکه بايد اين حوادث را طور ديگري نگريست.
وقايع مصر، از آغاز بيداري اسلامي و شروع اعتراضات عليه حسني مبارک تا سقوط وي و از برگزاري انتخابات رياست جمهوري تا پيروزي اسلام گرايان و انتخاب محمد مرسي و از دوره عملکرد يکساله وي تا اعتراضات خياباني و در نهايت کودتاي ارتش و برکناري مرسي و اعتراضات مردمي عليه اين اقدام و کشتار طرفداران مرسي توسط ارتش داراي ويژگي هايي است که آينده بيداري اسلامي را به هوشياري بيشتر مردم منطقه در برابر فتنه انگيزي هاي غرب وابسته کرده است.
اين اتفاقات را مي توان از دو جنبه بررسي کرد:
1. غرب و به خصوص امريکا در برابر تشکيل خاور ميانه اسلامي و امتي واحده و بيدار با محوريت ايران، ساکت ننشستند و همه توان خود را به کار بستند تا اولا حاکمان جديد را مطابق خواسته هاي خود مديريت کنند و با ايجاد انحراف در رويکرد آنها، مديريت تحولات منطقه را مطابق خواسته هاي خودشان ادامه دهند. ثانيا تلاش کرده اند تا مردم را نسبت به حکومت جديد انقلابي بدبين کنند و نارضايتي هايي را با تبليغات منفي و ناکارآمد سازي نظام بوجود آورند تا در نهايت با ايجاد درگيري هاي داخلي وضعيتي همانند سوريه را برپا کنند و با ناامني بوجود آمده زمينه را براي تغييرات مد نظر خود آماده سازند.
2. بررسي صحنه هاي موجود در مصر و تحليل اعتراضات مردمي عليه مرسي هم مي تواند به توطئه امريکا ربط داشته باشد وهم معناي ديگري دارد و آن اينست که مردم از عدم تحقق آرمان هاي انقلابشان ناراحت بودند و اتفاقا اين اعتراضات را هم در راستاي تکميل انقلاب انجام دادند. در واقع مردم براي انقلاب پافشاري مي کنند ولي در مسير اشتباهي گام برداشته اند و همه اينها يعني بيداري اسلامي ادامه دارد ولي عرصه موجود به نفع انقلاب نيست؛ چراکه دشمنان همين را مي خواهند تا با نزاع داخلي ريشه اسلام خواهي را بخشکانند و مردم را از استقلال ملي و آزادي طلبي مردم سالارانه مايوس کنند و نتيجه اين مي شود که با کودتاي ارتش، خون مردم معترض به برکناري مرسي به زمين ريخته شود.
در اينجا بايد متذکر شد که متاسفانه مرسي و اخوان المسلمين با اقدامات خود، وظيفه سنگيني که در اين برهه حساس داشته اند را به خوبي انجام نداده اند و رويکردهاي غلط آنها حرکت در پيچ بزرگ تاريخي را با مشکل مواجه کرده است.
مقام معظم رهبري در خطبه تاريخي خود در نماز جمعه بهمن ماه 1390 به اين موضوع اشاره کردند و اين وظيفه سنگين را متذکر شدند. ايشان فرمودند: «کار اصلى شما اين خواهد بود که چگونه يک تاريخ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاکم بر کشورهايتان را در کوتاهترين زمانها انشاءاللّه جبران کنيد و چگونه با رويکرد اسلامى و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى کنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يک به يک از سر بگذرانيد.» و البته نکات فراوان ديگري هم براي سياست داخلي و خارجي آنها بيان کردند ولي اخواني ها و مرسي راه ديگري را در پيش گرفتند و به جاي اعتماد به نظام جمهوري اسلامي که کارنامه موفق سي ساله را در دست داشته، به غربي ها اعتماد کردند و به همين دليل به بن بست سياسي رسيدند.
در واقع آنها بايد به ولايت فقيه اعتقاد مي داشتند و خود را به زير چتر ولايت مي بردند ولي اعتقادات ديني خاص، آنها را از اين نعمت محروم کرد. خيلي ها ايراد مي گيرند که اگر آنها ولايت فقيه داشتند به اين سرنوشت دچار نمي شدند در حاليکه مقام ولايت محدود به مرزهاي جغرافيايي نيست و مقام معظم رهبري با خطبه اي که در نماز جمعه به زبان عربي خطاب به مصري ها خواندند صرفا به عنوان يک رهبر با تجربه سخن نگفتند بلکه حق ولايت را نسبت به مصري ها ادا کردند و اينجا اين نکته را بايد گفت که وضعيت فعلي مصر و اخوان المسلمين در عدم وجود ولايت فقيه نيست بلکه در ولايت گريزي آنهاست که البته ريشه در باورهاي اشتباه دارد.
در کنار اين عامل، عوامل ديگري از جمله عدم اعتقاد و اعتماد به قدرت مردم و استقلال ملي، گرايش به غرب و در کنار آن بها دادن به اسلام تحجر براي باقي ماندن در قدرت، پشت پا زدن به اصول اسلامي که براي پياده کردن آن دهه ها مبارزه کرده بودند و ابراز محبت به اسرائيل به جاي دشمني که همه اش از اصول توصيه هاي مقام معظم رهبري به آنها نيز بود، باعث شد تا کار به اينجا برسد.
اخواني ها و مرسي اين باور را در خودشان بوجود نياوردند که مي توانند همانند ايران، با شعار نه شرقي نه غربي امورات خود را پيش برند و در معادلات بين المللي تاثيرگذار باشند ولي مردم مصر هم بايد هوشيار باشند که هرچند اگر براي رسيدن به خواسته هاي انقلاب با مرسي مخالفت مي کنند ولي ناديده گرفتن قانون اساسي، بازي در زمين فتنه انگيزي امريکاست که به کودتاي ارتش مي انجامد و اتفاقا رسيدن به آرمان ها را دورتر مي کند.
در اينجا يادآوري نکاتي به دولت جديد ايران ضروري به نظر مي رسد. اعتدال، نفي مقابله با نظام استکبار جهاني نيست و مبادا اين شعار طعمه مکرحيله گران واقع شود. اعتماد به غرب به بهانه رفع تحريم ها در عادي ترين شرايط تداوم تحريم ها را در پي دارد چراکه آن ها با ماهيت نظام اسلامي در نزاع هستند و از کوچکترين فرصتي براي ضربه زدن و نابودي استقلال ملي هر کشوري به خصوص نظام جمهوري اسلامي ايران استفاده مي کنند.
دولتمردان جديد ايران در نظر داشته باشند که حتي براي سروسامان دادن به اقتصاد هم نبايد نسبت به غرب تواضع به خرج داد و راه همان است که رهبري حکيم انقلاب با بيان اقتصاد مقاومتي نشان داده اند. اقتصاد پيشرفته با اعتماد به غرب سرنوشت ترکيه و مصر را رقم مي زند. حتي آينده قطر و عربستان هم چندان خوشايند نخواهد بود و اين موضوع با تغيير امير قطر به وضوح نمايان است.
براي عبور از پيچ بزرگ تاريخي، امت اسلامي بايد به اين يقين برسد که طبق وعده هاي الهي، اسلام پيروز است و بايد گفت: چراغي را که ايزد برفروزد... هر آنکس پف کند ريشش بسوزد. حالا خواه اين پف کنندگان مستکبران جهاني باشند، خواه خودي هاي ناکارآمد.
منبع:دانا